جندی شاپور (البرز)

علمی فرهنگی

Birthday Flowers


مردم بينوا و تيره بخت، درماني جز اميد ندارند.((ويليام شكسپير))


ثروت حقيقي چيست؟ آفتابي كه بر گدا و توانگر يكسان مي تابد. تو اي توانگر، دل رنجه مكن كه چرا گدا نيز در دنياي خويش خوشبخت است.((گوته))


بهشت دولتمندان از دوزخ فقرا پديد آمده است.((ويكتور هوگو))

كساني را مي شناسيم كه براي آرايش ظاهري و داشتن لباسي گرانمايه، شكم خود را گرسنه نگاه داشته و خانواده خود را در تنگدستي مي گذارند و براي فريب دادن چشم ديگران، خود را دچار رنج و محنت مي كنند.((بنجامين فرانكلين))

در جهان کهنه از نو شور و شر باید نمود
فرخی یزدی
 
در جهان کهنه از نو شور و شر باید نمود
فکر بکری بهر ابنای بشر باید نمود
سیم و زر تا هست در عالم، بشر آسوده نیست
تا شویم آسوده محو سیم و زر باید نمود
خاک عالم گِل شد از اشکم، چه خاکی سر کنم؟
زین سپس فکری برای چشم تر باید نمود
در قدمگاه محبت پا منه، بردار دست
یا اگر پا می‌گذاری ترک سر باید نمود
...


برگرفته از کتاب:
فرخی یزدی؛ مجموعه اشعار فرخی یزدی؛ تدوین مهدی اخوت و محمدعلی سپانلو؛ چاپ دوم؛ تهران: مؤسسه انتشارات نگاه ۱۳۸۸.
Wonderful Glittering Rose Pic
 

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 5,سخن بزرگان,ويليام شكسپير,گوته,ويكتور هوگو,فرخی یزدی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers  

 


صرفنظر از نگاه به درون، همه ي ما نزديك بين هستيم.((فرناندو پسوا))


به نظر من، هديه اي كه موجب خوشنودي كوچك شود بسيار ارزشمندتر از هداياي پر زرق و برقي است كه وسواس و خودنمايي هديه دهنده، تنها موجب كوچكي ما مي شود.((گوته))


كساني كه ديد ضعيف دارند مي كوشند همه چيز را مشابه و يكسان ببينند.((نيچه))


درباره‌ی بهار
برتولت برشت 

دیرگاهی پیش از آنکه ما
آزمندانه به نفت، آهن و آمونیاک روی آوریم،
هرسال در زمانی معین
درختان، ناگزیر و شتابان سبز می‌شدند.
ما همگی به یاد می‌آوریم
روزهای بلند را،
آسمانِ روشن را
و دگرگونی هوا را
که فرارسیدن ناگزیر بهار را نوید می‌دادند.
با آنکه در کتاب‌ها هنوز هم
درباره‌ی این فصل فرخنده نکاتی می‌خوانیم،
اما دیری است که بر فراز شهرهای ما
دسته‌های آشنای پرندگان مهاجر دیده نشده است.
باز کسانی که در قطار می‌نشینند، زودتر از دیگران
فرارسیدن بهار را درمی‌یابند،
زیرا دشت‌ها آمدن آن‌را
مانند گذشته آشکارا نشان می‌دهند.
گرچه به‌نظر می‌رسد که بر فراز شهرها
توفان‌هایی درگذرند،
اما آن‌ها تنها
آنتن‌های بام‌های ما را لمس می‌کنند.


 

برگرفته از کتاب:
دفاع از گرگ‌ها: نمونه‌هایی از شعر امروز آلمان؛ گردآوری و برگردان: تورج رهنما؛ چاپ سوم؛ تهران: چشمه 1389.

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 4,سخن بزرگان,فرناندو پسوا,گوته,نيچه,برتولت برشت ,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers

 


زندگي بدون ماجرا، شايد امن و بي خطر باشد، ولي اين نوع زندگي، نه بافت دارد و نه رنگ.((شري كارتر اسكات))


زندگي بدون دل و جرأت، زندگي نيست.((هلن كلر))


نرون و برتا
ایتالو کالوینو

این برتا، زن فقیری بود که کاری نمی‌کرد جز نخ‌ریسیدن. چون که ریسنده‌ی ماهری بود. به روز که داشت می‌رفت، برخورد به نرون امپراتور روم و بهش گفت: «خدا اون‌قدر بهت سلامتی بده که بتونی هزار سال زندگی کنی!»
نرون که سنگدل بود و هیچ‌کس چشم دیدن‌ِ‌شو نداشت، وقتی شنید کسی براش آرزوی زندگی‌ِ هزارساله می‌کنه، تعجب کرد و گفت: «ای زن مهربون، چرا این حرفو بهم می‌زنی؟»
«چون که بعد از هر آدم بدی، یکی بدتر می‌یاد.»
بنابراین نرون گفت: «خب، حالا هرچی از امروز تا فردا صبح ریسیدی، برام بیار به قصر.» و گذاشت و رفت.
برتا همین‌طور که می‌ریسید به خودش می‌گفت:‌ »این رشته‌رو می‌خواد چی کار کنه؟ نکنه فردا که اینو براش بردم، باهاش دارم بزنه! از اون آدم بی‌رحم هرچی بگی برمی‌یاد!»
فردا صبح سرِوقت رفت به قصر نرون. نرون بهش اجازه‌ی ورود داد و تمام رشته‌هایی رو که ریسیده بود، ازش گرفت. بعد بهش گفت: «سر این کلافو ببند به درِ قصر و تا جایی که جا داره برو جلو. بعد مسئول قصرو صدا کرد و بهش گفت: «تا جایی که این رشته می‌ره، از این طرف و اون طرف جاده، همه‌ش مال اون زنه.»
برتا ازش خیلی تشکر کرد و خوشحال و خندون از اون‌جا رفت. از اون روز به بعد، دیگه احتیاجی به ریسیدن نداشت. چون که دیگه یک خانوم شده بود. وقتی که این خبر به رم رسید، همه‌ی زن‌هایی که دست‌شون به دهن‌شون می‌رسید، رفتند پیش نرون. به این امید که هدیه‌ای مثل مال برتا نصیب‌شون بشه.
اما نرون بهشون گفت: «دیگه گذشت اون زمانی که برتا نخ می‌ریسید.»


برگرفته از كتاب:
كالوينو، ايتالو؛ افسانه‌هاي ايتاليايي؛ برگردان محسن ابراهيم؛ چاپ نخست؛ تهران: مركز 1389.


 

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب::دیوارنوشت قلب و اندیشه 3 ,سخن بزرگان,ایتالو کالوینو,نرون و برتا,شري كارتر اسكات,هلن كلر,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers  


خود را بيان كردن هميشه به معناي خطا رفتن است. همواره بر خود آگاه باش؛ خود را بيان كردن براي تو مفهومي جز دروغ گفتن ندارد.((فرناندو پسوا))


از دو چرخ يك محور هميشه يكي جلوتر حركت مي كند، حتا اگر به بخش هاي شكننده اي از ميلي مترها مربوط باشد.((فرناندو پسوا))


به نظر می‌آید که ما در امر دفاع از سرزمین‌مان سخت ول‌انگار بوده‌ایم. تا بدین‌جا از این بابت دل‌نگرانی نداشته‌ایم و سرمان به کارمان بوده، اما پیش‌آمدهای اخیر اندیشناک‌مان کرده است.
من پاره‌دوزم. دکه‌ام در میدان است. درست روبه‌روی کاخ شاهی. اولِ آفتاب تازه تخته‌های دکه را برداشته آم که می‌بینم افراد مسلحی دهنه‌ی تمامیِ کوچه‌هایی را که به میدان باز می‌شود، بسته‌اند، گیرم این‌ها سربازان خودی نیستند، چادرنشینان شمال‌اند. نمی‌دانم چطور توانسته‌اند به پایتختِ ما که با مرز فاصله‌‌ی زیادی دارد، نفوذ کنند، اما به هرحال اکنون اینجا هستند و چنین که پیداست، تعدادشان هم آفتاب به آفتاب بیشتر می‌شود.
شب‌ها را به میلِ خاطرِ خود، زیر آسمانِ خدا صبح می‌کنند. زیرا از زندگی در زیرِ سقف نفرت دارند و روزها را به تیزکردنِ شمشیرها و پیکانِ نیزه‌ها و تمرین سواری به شب می‌رسانند. میدانی چنان آرام و شسته و رفته را به استبلی آلوده مبدل کرده‌اند. روزهای نخست از دکه‌مان خارج شدیم و می‌کوشیدیم دست‌کم آخال و کثافات تحمل‌ناپذیر را تمهیدی کنیم. اما اکنون دیگر بسیار به‌ندرت، متوسل به چنین اقدامی می‌شویم؛ چرا که نه تنها کوشش بی‌حاصلی‌ است، خطر درغلتیدن به زیر دست‌وپای اسبان و گرفتارشدن به زخم تازیانه‌ی وحشیان نیز در میان است. با چادرنشینان گفت‌وگو نمی‌توان کرد. آنان زبان ما را نمی‌دانند و حتا بعید می‌نماید میان خود نیز زبانی داشته باشند. برای آنکه منظور خود را به یکدیگر برسانند چون زاغجه غوغو می‌کنند: اصوات نامفهومی که مدام با جیغ و فریاد در گوش ماست. برای آنان، آداب و ترتیبات ما به همان اندازه که بی‌معناست، علی‌السویه نیز هست....

یک نوشته‌ی قدیمی (پاره‌ی نخست)فرانتس کافکا

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب::دیوارنوشت قلب و اندیشه 1,سخن بزرگان,فرانتس کافکا,فرناندو پسوا,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , scientific.alborz.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com